وقتی كه فقط 30 سال داشتم هیات مدیرهی اپل من را از شركت اخراج كرد. چطور یک نفر میتواند از شركتی كه خودش تاسیس کرده اخراج شود؟ خیلی ساده. در مورد استراتژی آینده شركت اختلاف پیدا كردیم و هیات مدیره از شخص دیگری حمایت كرد.
احساس میكردم كل دستاورد زندگیام را از دست دادهام، ولی یک احساس در وجودم شروع به رشد كرد. احساسی كه من خیلی دوستش داشتم و اتفاقات اپل خیلی تغییرش نداده بود.
احساس شروع كردن از نو. سنگینی موفقیت با سبكی یک شروع تازه جایگزین شده بود و من كاملا آزاد بودم. آن دوره از زندگی من پر از خلاقیت بود. در طول پنج سال بعد یک شركت به اسم نكست تاسیس كردم و یک شركت دیگر به اسم پیكسار و با یک زن خارقالعاده آشنا شدم كه بعدا با او ازدواج كردم.
پیكسار اولین انیمیشن كامپیوتری دنیا را با اسم "توی استوری" به وجود آورد و الان موفقترین استودیوی تولید انیمیشن در دنیاست. در یک سیر خارقالعادهی اتفاقات، شركت اپل نكست را خرید و این باعث شد من دوباره به اپل برگردم و تكنولوژی ابداع شده در نكست انقلابی در اپل ایجاد كرد.
اگر من از اپل اخراج نمیشدم شاید هیچكدام از این اتفاقات نمیافتاد. این اتفاق مثل داروی تلخی بود كه به یک مریض میدهند ولی مریض واقعا به آن احتیاج دارد.
بعضی وقتها زندگی مثل سنگ بر سر شما میكوبد ولی شما ایمانتان را از دست ندهید.
من مطمئن هستم تنها چیزی كه باعث شد من در زندگیام همیشه در حركت باشم، این بود كه كاری را انجام میدادم كه واقعا دوستش داشتم.
درباره این سایت